کمی آرام تر تنها شو بی صداتر بشکن آهسته تر سراغش را بگیر ممکن است بیدار شود وجدان نداشته اش...
وقتی دوستی ومحبت صادقانه باشد دوری هیچ وقت نمی تواند عامل فراموشی شود حتی اگر این دوری همیشگی باشد...
تـ♥ـعصـ ـبـ ـ؟غـیـ ـرتـ♥ـ؟حسـ ـاבتـ♥ـ؟ من نامش را" عشق "میگذارم ودلگیرمیشوم ازبعضی آدمها ...که تورا ازآن خود میدانند توفقط به من تعلق داری...شادیت شادی من است وجودت گرمابخش زندگیم من تورا باهیچ کس تقسیم نخواهم کرد... ایــنـღـ نـღـامــش "عشـ ـقـ ـ" اســتـ♥ـ تونامش راهرچه میخواهی بگذار..
مـے ترسم از نبوבنت و از بوבنت بیشتر…! مگر می شود این حس را گفتن ...
تنــــــــــــــها که باشـــی شطــــرنج در تـــمام زنــــدگی ات رســــوخ می کــــند.. بین خودمون بمونه روی تو تعصب دارم نمی گم ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﮕﻠﯽ .. ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺷﮕﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺯﯾﺎﺩﻩ .. نمی گم خیلی خوشتیپی .. چون خوش تیپ تر از تو زیاده .. ﻧﻤﯽﮔﻢ ﺧﯿـــﻠﯽ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ .. ﭼﻮﻥ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺯﯾﺎﺩﻩ .. ﻧﻤﯽ ﮔﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﯿﺮﯾـــﻦ ﺯﺑﻮﻧﯽ .. ... ﭼﻮﻥ ﭼﺮﺏ ﺯﺑﻮﻥ ﺗﺮ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺻﺤﺒﺖ ﺗﺮ ﺍﺯ تو زیاده ولـــــﯽ .. ...
از اتاق خاطـــــ♥ـــــــراتم بوی حلــــــــوا بلند شده…
“آرام فاتــــــ♥ـــــــحه ای بخوان”
شاید خــــ♥ــــــدا گذشته ام را بیامرزد…
“تنهایی” عار نیست !
اتمام حجتی است به تمام قلبهای بی درو پیکری که ؛
جز به وقت" تنهایی"
بي خيال گذشته
بي خيال آينده
بي خيال احساس،
بي خيال اگرها و شايدها
گاهي لازم است
بگوييم هر چه باداباد !
بگذار بگويند بي احساسم...
دراين زمانه احساس...ميشي است براي گرگها...
كه باهرنگاه...آب ازدهانشان ميچكد...دراين زمانه...
بي احساس باش...مثل سنگ...
آرام...بي صدا...
اما محكم...
نـבاشتنت ویرانم میڪنـב وבاشتنت متوقفم…!
وقتـے نیستـے ڪسـے را نمـے خواهم و وقتـے هستے تورا میخواهم..!
رنگهایم بے تو سیاه است وבر ڪنارت خاڪسترے ام…!
خـבاحافظے ات به جنونم میکشـב و سلامت به پریشانے ام…!
بے تو בلتنگم وباتو بیقرار…
بے توخسته ام وباتو בر فرار…!
בرخیال مــלּ بمان… از ڪنار مــלּ برو…!!
مــלּ خو گرفته ام به نبوבنت…!
از سڪوتم بترس …
وقتی ڪـﮧ ساڪـــت می شوم ….
لابـב همـﮧ ے בرב בل هایم را بـرבه ام پیش خـــבا … !هی مرد !
خوب به دلم افتاده ای
تو مگر میان لبانت خدا را پنهان داری که با بوسیدنش روح تازه می گیرم
چه می گویم!!!
بگذار به سکوت بگذرد لحظه هایی که محو تو ام...
زندگي همينه...
حالا اشكتو پاك کن
سیــــــــب...
تا یــادت بمـــاند هـــــرگز پـــایت را از بی کــــــسی هایت دراز تر نـــکنی..
شـــطرنج یعــــنی طــوری محاصـــره مــی شوی که با هر قدم خـــودت را یکبار از دست می دهی..
بـــاور کــــن.....
این عشــــق های نصفـــه نیـــمه آنـــقدر نمـــی ارزند کــه با تقـــلا زدن های الکـــی
غــــــــــــــــــرورت را کیـــشـــــــ و مـــاتـــــــــ کــنی...
ادعایـــــــــﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﻣﯽ ﮔﻢ : ﺗﻮ ﻫـــﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻬــــــــﺘﺮﯾﻨﯽ
دیگه نه بحٍث میکنم
نه توضیح میخوام
نه دنبال دلیل میگردم...
فـــقــط مــی بــینم...ســــــــــــــکــوت مـــی کــنم و...
فـــــــــــــــــاصله مــیــگیرم...